حل مسئله، فرایندی است که طی آن فرد به طور سیستماتیک تلاش می کند برای چالش های روزمره خود راه حل پیدا کند. چالش های روزانه می توانند ناشی از مشکلات بیرونی باشند مانند: یک امتحان سخت، تقاضای ترفیع در محیط کار، بحران مالی و یا ناشی از مشکلات درونی مانند: چگونگی رسیدن به اهداف، انجام یک تصمیم گیری مهم در زندگی و تعارض در باورها. تحقیقات نشان می دهند که یادگیری مهارت حل مسئله باعث افزایش میزان رضایتمندی از زندگی و عزت نفس می شود و احتمال ابتلا به بیماری های روانی مانند: اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد.
بشر امروزه در آستانه موج چهارم انقلاب صنعتی و تکنولوژیکی قرار دارد. حجم اطلاعاتی که یک نوجوان ۱۴ ساله در طول یک روز به آن دسترسی دارد بیشتر از حجم اطلاعاتی است که بزرگان او در تمام طول عمر خود به آن دسترسی داشتند. بدیهی است که برای زندگی کردن در چنین عصر پیچیده ای بیش از همیشه نیازمند داشتن هنر و توانمندی هستیم.
حل مسئله، فرایندی است که طی آن فرد به طور سیستماتیک تلاش می کند برای چالش های روزمره خود راه حل پیدا کند. چالش های روزانه می توانند ناشی از مشکلات بیرونی باشند مانند: یک امتحان سخت، تقاضای ترفیع در محیط کار، بحران مالی و یا ناشی از مشکلات درونی مانند: چگونگی رسیدن به اهداف، انجام یک تصمیم گیری مهم در زندگی و تعارض در باورها.
تحقیقات نشان می دهند که یادگیری
مهارت حل مسئله باعث افزایش میزان رضایتمندی از زندگی و عزت نفس می شود و احتمال ابتلا به بیماری های روانی مانند: اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد.
زندگی ما سرشار از اتفاقات و رویدادهای مختلفی است که شرایط خاصی را برایمان به وجود می آورند. شرایط ویژه ای که در بره ی زمانی با آن مواجهیم، موجب می گردد که رویدادهای مختلف، نقشی مطلوب یا نامطلوب برای ما ایفا کنند. از سوی دیگر، دستیابی به اهدافی که برای خود تعریف کرده ایم، نیازمند ایجاد بستری مناسب و به دور از ابهام و تردید است.
صاحب نظران مختلف، مساله را اینگونه تعریف کرده اند:
مانعی که محیط در سر راه تحقق هدف ما به وجود آورده است.
موقعیت یا تکلیفی که فرد نمی تواند از طریق کاربرد اطلاعات و مهارت های موجود سریعا به آن پاسخ دهد.
نوعی تعامل بین فرد و محیط که در آن، بین تقاضای محیط و امکانات و پاسخ های فرد، نوعی عدم تعادل ایجاد شده و ورش فوری برای کاهش یا رفع این حالت یافت نمی گردد.
مساله موقعیتی است که در آن با عدم قطعیت یا دشواری در راه رسیدن به آنچه که می خواهیم بدست آوریم مواجهیم.
اغلب مشاهده می شود که این دو واژه به جای هم استفاده می گردند و به نظر می رسد که در میان مردم، مترادف تلقی شده اند. واقعیت این است که مشکل با مساله متفاوت است.
مشکل موقعیت نامطلوبی است که میزان ابهام و پیچیدگی آن بالاست؛ تا جاییکه زوایای مختلف آن بر ما پوشیده است و نمی دانیم چگونه باید آنرا مطالعه کرده و از آن رهایی یابیم. به عبارت دیگر راه برون رفت از مشکلات، معلوم نیست و چاره ی کار به نظر هیچکس نمی رسد.
اما مسئله، وضوح بیشتری دارد. هر چند تشخیص مسئله در بسیاری از موارد کار هرکسی نیست و به ریزبینی و دقت نظر قابل توجهی نیاز دارد، ولی وقتی تشخیص داده شد، ابتدا و انتهای آن تاحد زیادی روشن است. وقتی با یک مسئله مواجهیم، اغلب می دانیم که علت آن چیست و چه عواملی آن را به وجود آورده اند.
عوامل مهمی در مهارت تشخیص مسئله برای ما نقش ایفا می کنند که برخی از آنها در ادامه آمده اند:
دانش به معنی دانستن و برخورداری از علم، بهترین چراغ راه بشر بوده و همواره او را از تاریکی و تنگانا رهایی می بخشد. انسان آگاه دقت و تعمق بیشتری داشته و سریعتر از سایرین وجود مسئله و شرایط مشکوک و ناخواسته را تشخیص می دهد.
بینش به معنی وجود یک تحلیل کلی از دانسته ها یا نگرشی ژرف و فراگیر به آنهاست به طوریکه برتمام زوایای آن و نوع ارتباط و وابستگی بین عناصر مختلفش اشراف کافی پیدا کنیم.
تجربه بانک اطلاعات عملی بش است. استفاده از تجربیات گذشته توانایی شهودی به ما می بخشد که تا حدودی در شناخت موقعیت ها و پیش بینی وقایع و مسائل مربوط به آنها به ما کمک خواهد کرد.افراد با تجربه پیش از سایرین اشکالات موجود درسیستم و زندگی خود را تشخیص داده و برای آنها چاره اندیشی می کنند.
مطالعه به معنای جستجوی نظام مند ویژگی ها، عوامل تشکیل دهنده و روابط حاکم بر آنها دریک سیستم یا پدیده است که موجب شناخت آن می گردد و بدین ترتیب تشخیص مسائل و ناهنجاری های موجود در رابطه با آن را میسر می سازد.
مسائلی که در شرایط و جنبه های مختلف زندگی با آنها مواجه می شویم، انواع متنوعی دارند. ویژگی های خاصی که در هر مساله وجود دارد، راه حل آن را از سایرین متمایز می سازد. تقسیم بندی های بسیاری درباره انواع مسائل عنوان شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
هر مساله از تعدادی متغیر تشکیل شده است که به گونه ی خاصی با یکدیگر در ارتباط هستند.
میزان پیچیدگی مسئله به دو عامل بستگی دارد:
تعدد عوامل تشکیل دهنده: هر چه تعداد عوامل و متغیرهای تشکیل دهنده ی یک مسئله بیشتر باشد، آن مساله پیچیده تر خواهد بود.
تنوع عوامل تشکیل دهنده: هر چه عوامل و متغیرهای تشکیل دهنده ی یک مسئله از نظر جنس و ویژگی ها تفاوت بیشتری با یکدیگر داشته باشند، آن مسئله پیچیده تر خواهد بود.
زندگی افراد مختلف شباهت ها و تفاوت های زیادی با هم دارد. بنابراین بسیاری از مسائل در زندگی خیلی ها پیش می آید. از نظر میزان تکرار و ثبت تجربه در مورد مسائل، آنها را به سه دسته تقسیم می کنند:
مسائل معمول یا تجربه شده
مسائل غیر معمول یا تجربه نشده
مسائل حاد و مزمن
مسائل عام و خاص
طبقه بندی مشکلات
2 .مبهم(Ill-Defined): به مشکلاتی گفته می شود که برای رفع آنها راه حلهای صحیح متعددی وجود دارد و شما باید بر اساس هدفی که دارید تصمیم بگیرید که کدام راه حل شما را در رسیدن به هدف بیشتر کمک می کند.
3.تهیه فهرستی از راه حل ها یا تصمیمات مختلف
–در این مرحله باید خوب فکر کنید و تمامی راه حلهای ممکن را فهرست نمایید.
–سعی کنید ذهن خود را باز نگه داشته و بدون اعمال خود سانسوری هر راه حلی را که به ذهنتان رسید یادداشت کنید.
–در این مرحله کمیت راه حلها و تصمیمات مختلف مهمتر از کیفیت آنهاست، چون به این شکل بدون ایجاد محدودیت برای ذهن ، هر راه حل یا تصمیمی که به ذهنتان آمد بدون در نظر گرفتن درست یا نادرست بودن یا منفی یا مثبت بودن، آنرا یادداشت می کنید.
-1تصمیم گیری احساسی
مبنای این انتخاب این است که احساس فرد چه چیزی را درست می داند؟ در اینجا تاکید بر حس درونی، ترجیحات ذهنی و ارزشهای شخصی فرد است، نه اینکه چه فکری می کند؟!
– 2تصمیم گیری اجتنابی
–فرد وم تصمیم گیری را انکار می کند.
–امیدوار است همه چیز خود به خود درست شود.
–از تکنیک به تاخیر انداختن کارها استفاده می کند.
–هدف فرد آسایش روانی کوتاه مدت اما به هزینه گزاف می باشد.
– 3تصمیم گیری تکانه ای
–فرد به سرعت و بر مبنای اتفاقات ناگهانی تصمیم می گیرد و هیچگونه ارزیابی منطقی از حقایق ندارد.
– 4تصمیم گیری مطیعانه
–فرد بر اساس انتظارات دیگران تصمیم می گیرد.
–ویژگی اصلی این روش انفعال است.
–فرد اجازه می دهد دیگران برای وی تصمیم بگیرند.
– 5تصمیم گیری اخلاقی
–مبنای تصمیم گیری یک منبع اخلاقی است که می تواند به تعلیمات مذهبی مربوط باشد یا بر اساس اصول اخلاقی شخصی تصمیم بگیرد.
-6 تصمیم گیری منطقی
–فرد به طور بی طرفانه و منطقی تمامی اطلاعات مهمی که به تصمیم مربوط است را ارزیابی می کند و سپس با توجه به اهداف خود بهترین تصمیم را می گیرد.
اگر علاقهمند هستيد که سطح جديدي از آموزش را تجربه کنيد، با ما از طريق راه هاي ارتباطي زير همراه شويد.
مطالعه اين مقاله در مجلهي 360 درجه ورود به سايت 360 درجه اينستاگرام ما تلگرام ما
360 درجه
درباره این سایت